محل تبلیغات شما

آخرای آذر بود اولای پیدا شدنت ؛ از انقلاب به سمت آزادی میرفتیم مسیر محبوب من. دستمو محکم گرفته بودی و هر جا مزاحمی نبود می بوسیدیم. من مست مست بودم . مست بودنت . رو زمین راه نمی رفتم. یه جای راه از رو به رو یه دختر و پسر میومدن نگاهم افتاد به دختره . مست مست بود مثل من . سلول های وجودش می خندید از خوشی . مثل من . ،هر دومون ملکه ی سرزمین خودمون بودیم. واسه چند ثانیه نگاه منو دخترک به هم وصل شد لبخند زدیم . شیرین ترین لبخند زندگیم بود رها ترین و عمیق ترین لبخند زندگیم. انگار داشتیم به هم می گفتیم : چه خوبه که تو هم مثل من خوشبختی. رد شدیم. تصویرشون کنار هم همیشه تو ذهنم می مونه . مطمئنم تصویر ما هم کنار هم تو ذهن اون مونده هنوز. وقتایی که دلم بگیره سرمو میبرم زیر پتو مچاله میشم تو خودم از ذهنم تا ذهن دخترک پرواز میکنم . اونجا که تصویر منو تو کنار هم حک شده. دست تو دست هم. جامو با تصویر خودم عوض میکنم . میرم تو ذهنش. تو ذهنش تو مال منی هنوز. سرزمین محبوب من یه جایی گوشه ی ذهن اون دخترکه.

کاش هرجا هست ملکه ی سرزمین خودش باشه همچنان.

ماجرای منو معشوق مرا پایان نیست...

رفت آن سوار کولی... با خود تو را نبرده...

ولیکن... نه تو لایق جفایی...

تو ,هم ,مست ,یه ,رو ,مثل ,کنار هم ,مثل من ,به هم ,لبخند زندگیم ,مست مست ,ترین لبخند زندگیم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گام های تاریخ